مطالب محبوب
عنوان | بازدید |
شعر مورد دار ایرج میرزا! | 683935 |
سوتی های اخیر شبکه 3 و.... | 25618 |
تو عروس کسی اگر بشوی..از زبان شاعران متفاوت|شعر | 20867 |
کوچه های نمناک(شعر بلند ولی بسیار زیبا) | 14395 |
چای دونفره در کنار آتش! | 12928 |
شلوار جاستین بیبر | 11902 |
اسیر عشق | 9644 |
زن که باشی... | 9012 |
♥بهارنارنج♥
♥تحمل نداره نباشی♥...♥دلی که تو تنها خدا شی♥
داستان گردو بهلول
فردی چند گردو به بهلول داد و گفت : بشکن و بخور و برای من دعا کن .
بهلول گردوها را شکست ولی دعا نکرد .
آن مرد گفت : گردوها را می خوری نوش جان ، ولی من صدای دعای تو را نشنیدم !
بهلول گفت : مطمئن باش اگر در راه خدا داده ای خدا خودش صدای شکستن گردوها را شنیده است ..
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 63 صفحه بعد |