وبگاه بهارنارنج

♥بهارنارنج♥

♥تحمل نداره نباشی♥...♥دلی که تو تنها خدا شی♥

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً



وسوسه ی شیطان...

بازدید : 697

 

دربنی اسرائیل عابدی بود که توفیقات خوبی در عبادت و راز و نیاز با خدا پیدا کرده بود و شیطان از هیچ راهی نتوانسته بود که او را به

گمراهی بکشاند. آن عابد در دل کوه زندگی می کرد و حتی شیطان نتوانسته بود که او را از راه شهوت به گمراهی بکشاند. ابلیس

فرماندهان خودش را جمع کرد و چاره جست. یکی از فرماندهان ابلیس گفت:از طریق عبادت او را به سمت میل به شهوت می کشانیم .

ابلیس به او گفت که تو وارد میدان شو. شیطان خودش را به شکل یک عابد در آورد و جانمازش را در کنار او پهن کرد و مشغول عبادت

شد. و آنقدر پشت سرهم عبادت می کرد که اجازه نمی داد عابد با او هم گفتگو بشود. عابد خسته شد و ناهاری خورد ولی او همچنان

به عبادتش ادامه می دادم. یک شبانه روز گذشت و شیطان همچنان به عباداتش ادامه می داد. عابد عبادتهای خودش را در مقابل

عبادتهای او حقیر شمرد و گفت که عبادت او عبادت است. بالاخره دربین نمازها از او پرسید که توچکار کرده ای که این قدر میل به

عبادت داری؟ او دوباره نماز خواند وعاقبت گفت: من یک گناهی انجام داده ام که هر وقت به یاد آن گناه می افتم میل من به

عبادت بیشتر میشود. عابد پرسید :تو چه گناهی انجام داده ای ؟شیطان گفت :من مرتکب زنا شده ام و بخاطر توبه از این گناه

است که خدا چنین عشق عبادتی را به من عطا کرده است. اگر تو هم می خواهی چنین حال خوشی را پیدا کنی باید یک گناه

انجام بدهی.شیطان او را بیشتر وسوسه کرد. عابد گفت که من پولی ندارم . شیطان گفت که من پول به تو می دهم و آدرس یک

زن بی قید و بند را هم می دهم که آنجا بروی. عابد وقتی آدرس را می پرسید همه تعجب می کردند. عابد وارد خانه ی آن زن شد

و تقاضای حرام را عرضه کرد. این زن بی عفت بودولی با انصاف بود، از او پرسید که تو چکاره هستی؟ او گفت که من عابد هستم

و داستان را گفت. این زن گفت بدان که او یکی از فرستادگان شیطان بوده است و بدان که ترک گناه آسانتر از توبه است. و شاید

خداوند به تو مهلت توبه ندهد.و مرگ تو را فرا گیرد. زن گفت :تو به محل خودت برگرد، اگر آن عابد هنوزباقی مانده بود معلوم

است که شیطان نیست ولی اگر او در آنجا نبود بدان که آن شیطان بوده است . شیطان جایی که رسوا شود نمیماند ...برو واگر

او رادیدی پس شیطان نبوده و من اینکار را میکنم.مرد به عبادتگاه بازگشت و اورا ندید ..پس فهمید که ان شیطان بوده!تلنگر

این زن او را از گناه بازداشت .همان شب آن زن از دنیا رفت.مردم رغبتی نداشتند که درکفن و دفن این زن شرکت کنند. خدا

به حضرت موسی وحی فرستاد که بر فلان زن نماز بخوان و او را دفن کن ،به مردم بگو که خدا از او درگذشت. بخاطر اینکه بنده

مرا از شهوت به حرام باز داشته است. پس شیاطین از هر راهی استفاده می کنند تا انسان را به سمت شهوت حرام پیش ببرد.



════════ ೋღ♥ღೋ ════════








یا حسین-بهارنارنج