[غزلی در سوگ بانوی آب و آیینه از «کاظم بهمنی»]
وبگاه بهارنارنج

♥بهارنارنج♥

♥تحمل نداره نباشی♥...♥دلی که تو تنها خدا شی♥

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً



 

دوش می‌آمد و رخساره... نگویم بهتر!

 

درد ِ سر، بین ِ گذر، چند نفر، یک مادر...

شده هر قافیه‌ام یک غزلِ  درد‌آور


ای که از کوچة  شهر پدرت می‌گذری

امنیت نیست، از این کوچه سریعتر بگذر


دیشب از داغ شما فال گرفتم، آمد:

دوش می‌آمد و رخساره … نگویم بهتر!


من به هر کوچة خاکی که قدم بگذارم

نا خود آگاه به یاد تو می‌افتم مادر


چه شده؟! قافیه‌ها باز به جوش آمده‌اند:

دم در، فضه خبر! مادر و دَر، محسن پَر...


کاظم_بهمنی                        



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:



════════ ೋღ♥ღೋ ════════








یا حسین-بهارنارنج